و از این اتهامها خوشمزه تر،توجیه های بعضی مؤمنین مسلمان است که چون عزت و قدرت و سعادت و نعمت و پیشرفت و علم و صنعت و تمدن را در آن سو،و برعکس ذلت و ضعف و نکبت و نقمت و انحطاط و جهل و عقب ماندگی را در این سو،نمی توانند انکار کنند،اساسا آمده اند و خیال خود را و همهء امت را پاک راحت کرده اند و به نام دین!همهء آن موهبت های خدائی را تحقیر می کنند و همهء این نکبت های انسانی را تجلیل و حتی تقدیس! : " آنها همه مادیات است،همه لذات جسم است،همه جیفه های دنیا است،هوس و گناه و غفلت از یاد خدا و فردا است،و برعکس،اینها همه آزمایش الهی است،نعمت حقیقی و توفیق خدائی است،عامل تزکیهء نفس،تصفیهء روح،کسب معنویت،اجر صبر،پاداش سختی و قلّت گناه و عدم استطاعت بر معصیت و موجب توجه یافتن به خدا،ایمان و امید بستن به خدا،ذکر خدا،تقویت فضائل معنوی و مراتب روحانی و درجهء طاعت و کسب ریاضت و سعادت آخرت...!دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر!"
و عده ای هم زحمت همین اندازه تحقیقات خیلی فلسفی و اجتهادات فوق دینی را هم به خود نمی دهند،با لحنی فیلسوفانه تر و حالتی روحانی تر که حکایت از کمال ایمان و درجهء تفویض و تسلیم و رضای در برابر مشیت حضرت حق می کند،خلاصه اش کرده اند که:بله،ولی حکمت بالغهء الهی چنین اقتضاء دارد و سرّ آن بر ما پوشیده است!در این شک نیست که این واقعیت است،و در عین حال،شک نیست که هم توجیه ضد مذهبی و ضد اسلامی آنها تهمت است و هم توجیه شبه مذهبی و شبه اسلامی اینها خرافه!
پس علت چیست؟می بینیم که پاسخ بدان ساده نیست.و شگفتا که این قرآن چگونه حرف می زند؟و چه ها می آموزد؟آه اگر این کتاب را از ما نمی گرفتند!یک کتاب آسمانی،سخن وحی،از زبان یک پیامبر یک شخصیت مطلق الهی و در عین حال یک مرد امّی(مگر ممکن است؟)و آنگاه در ارزیابی مسائل اجتماعی،تحلیل تاریخی و تضادهای انسانی،با نگاهی این چنین علمی،بینشی مطلقا عقلی،تحلیلی صرفا منطقی و با چنین تکیه ای بر واقعیات عینی،عملی،عوامل مادی،علل طبیعی،این همه رآلیست!
اگر آنها که به خدا ایمان ندارند،شایستگی بقاء و کسب قدرت و سیادت در زمین را داشته باشند،خدا به آنان آنچه را که صلاحیتش را دارند می دهد و اگر شما که به خدا ایمان دارید،در عمل،خود را تسلیم ذلت و ضعف و زوال کردید،خدا به شما،آنچه را صلاحیتش را ندارید،نمی دهد!
ادامه دارد...